تولید فیلم‌های اصغر فرهادی بسیار ارزان‌تر از پرفروش‌های امروزی است/ وقتی قدرت انتخاب را از مردم و سینماگران می‌گیریم، سانسور وظیفه دولت می‌شود.

تولید فیلم‌های اصغر فرهادی بسیار ارزان‌تر از پرفروش‌های امروزی است

مهسا بهادری: وقتی مظفرالدین شاه در فروردین 1279 تهران را به مقصد اروپا ترک کرد و به سینما معرفی شد، هرگز فکر نمی کرد که اختراع برادران لومیر را به ایران بیاورد و حتی فکر نمی کرد روزی این هنر به درجه یک هنر بزرگ برسد. جایی که عاشقان در کشور ما زندگی می کنند نمی دانند برای حل مشکلات با کدام در صحبت کنند.

به گفته رسول صدر عاملی، 30 هنرمند علیه او پرونده تشکیل داده اند، روشنفکرانش در خانه گیر کرده اند و هیچ کس از آنها برای ساخت فیلم حمایت نمی کند، خلأ یک فیلم خوب آشکار است، سینمایی که میراث فرهنگی دستور تخریب آن را می دهد. سینمای کمیاب، فیلم های پرفروش، نبود نماینده برای ارسال فیلم به اسکار، نبود سالن های سینمایی، عدم نظارت و برگزاری مناسب جشنواره فیلم فجر، سینمایی که اولین فیلم ایرانی به نام «ابی و رابی» در آن ساخته شد. آوانس اوگانیانس در سال 1309. همچنین اولین فیلم صوتی ایران با نام «دختر لر» در سال 1312 یعنی سال 1933 میلادی فیلمبرداری شد. اولین فیلم صوتی جهان فقط 33 سال پیش در پاریس به نمایش درآمد و این اتفاق سرآغاز توسعه هنری به نام سینما بود. این هنر در حال حاضر آنقدر با مشکلاتی مواجه است که مجبور شدیم به سراغ کارشناس شادمهر راستین برویم. و منتقد بیایید به سینما برویم و موضوع را مطالعه کنیم که در ادامه می خوانید تا مهم ترین مشکل آن را بررسی کنیم.

فکر می‌کنید مهم‌ترین موضوعی که سینما در حال حاضر با آن درگیر است چیست؟

اهالی سینما و سینما از خود تصویر و انتظاری دارند و مردم از سینما تصویر و توقع متفاوتی دارند و متاسفانه این دو نگاه بر هم منطبق نیست. مثلاً در حالی که در دهه 80 انتظارات مردم از سینما و انتظارات سینمادوستان از سینما تصویری رایج بود، اکنون هم مخاطب و هم تماشاگران سینما از خواسته خود دور شده اند و هر کدام خواسته های خود را اعلام می کنند. در حالی که سینماگر خواهان اثربخشی، هنر و جنبه اعتراضی است، اما مخاطب از او انتظار سرگرمی دارد. شاید این دو دیدگاه هرگز به هم نزدیک نشوند و مطابقت نداشته باشند، اما همه می توانند یکدیگر را بشناسند. به نظر می رسد امروز هیچ یک از طرفین نمی خواهند در مورد دیگری بدانند. به عبارت دیگر، مخاطب نمی خواهد فیلم مورد نیاز مخاطب را بشناسد.

سینماگران می گویند سینما فقط باید جنبه اعتراضی، روشنگری و فرهنگی داشته باشد. از طرفی مخاطبی که به سینما می رود و وقت می گذراند توقع سرگرمی دارد. وجود هر سینمایی به خود سینما کمک می کند. بنابراین لازم است که یک قطعه کمدی و همچنین یک قطعه اعتراضی باشد و مخاطب انتخاب های زیادی داشته باشد.

چه شد که امروز در سینما چهره صفر داشته باشیم؟ مدتی مثل دهه 60 و 70 همه فیلم ها اجتماعی بودند، بعد با پیشرفت به فیلم های عاشقانه و درام تبدیل شدند و امروز فیلم های پرفروش زیادی وجود دارد. چرا در هر دوره و هر دهه فقط یک مدل فیلم مد شده است؟ ما هرگز انتخاب گسترده ای به مخاطب نداده ایم.

نکته اینجاست که موضوعات در سینما در تمام دنیا مد می شود. مثلاً ده سال است که قهرمانان فیلم های هالیوودی دختران جوان و تفنگ هستند و تماشاگران این را دوست دارند، زیرا کسانی که سیاست های سینما را تعیین می کنند می دانند که این مدها رو به افول می رود و مخاطب به همان انتظارات از سینما برمی گردد. سینما سینما به عبارت دیگر، در حالی که در یک دوره به تنوع مخاطب پاسخ می دهند، در دوره دیگر به نیازهای خود از سینما اهمیت می دهند.

متأسفانه در کشور ما سرمایه گذاران و سیاست گذاران عرصه سینما هرگز نمی خواهند موضوعی را به دلیل موقتی بودن آن تجربه کنند، فقط از سوژه ای استفاده می کنند که تجربه شده است. پس حتی اگر تجربه گرایی دهه 60 را در عرصه سینمای دفاع مقدس داشتند، وضعیت امروز این سینما آنقدرها ناراحت کننده نبود. آن زمان هنوز فیلم های تجربی ساخته می شد، اما حالا ده ماکت از یک فیلم موفق دهه 60 ساخته اند، داستان همان است و فقط بازیگران تغییر کرده اند.

چرا این اتفاق می افتد؟

چون از توسل به آزمون و خطا و کسب تجربه در فیلم تبلیغاتی حکومتی می ترسند. صاحب تئاتری که یک فیلم کمدی می سازد، از میانگین تجربه فروش بیشتر از سرمایه گذاری روی یک فیلم پرخطر راضی است و ترجیح می دهد اعتبار کمی دریافت کند تا نقد بزرگ.

آیا ممکن است این ماجرا به خاطر مسئله انزوا و سانسور اتفاق افتاده باشد؟ سرمایه گذار فکر می کند اگر قرار است فیلمش توقیف و سانسور شود، بهتر است سراغ چیزی برود که از اول توقیف نمی شود.

سانسور مطمئناً همه ما را تحت تأثیر قرار داد. ما نمی توانیم دنیایی را بدون سانسور تصور کنیم و تا این حد ذهن ما در 40 سال این فعالیت یخ زده است، نظر شما درست است.

اما نکته دیگری هم وجود دارد، ما موقعیت های تجربی دیگری هم داریم که از موضوع کنار گذاشته ایم. مثلا در فیلم اجاره نشین ها تجربه ضبط صدا روی صحنه به کمدی کمک می کند یا خیر؟ این یک تجربه تکنولوژیکی است.

سانسور ذهنی و محتوایی ما را از ساخت فیلم، بازیگری، صدا و غیره محدود می کند. باعث شد که این مناطق را تجربه نکنم. بنابراین گروهی هستند که فیلم را می‌سازند و منتظرند تا داستان تغییر کند و حتی در آن زمان هم ما نمی‌خواهیم از آن عبور کنیم. کارگردانی که در مسیر تجربه است، اگر بخواهد نمی تواند بلاک باسترها را تجربه کند. در چنین شرایطی هزینه فیلم ها به شدت افزایش می یابد. در واقع برخلاف تصور کم بودن هزینه فیلم های پرفروش، اینطور نیست و هزینه ها در حال افزایش است. زیرا مهم ترین چیزی که بازیگران این گونه فیلم ها ندارند «آبروی» است.

در سینمای ایران هر روز جمله زیر از آقای تعظمی گفته می شود؛ آقای تعظمی یک بار برای حضور در یکی از پرفروش ترین فیلم های آن زمان دستمزد گزافی تعیین کرد و به او گفتند پس بگو نمی خواهی بازی کنی. او هم تایید کرد، اما متاسفانه امروز همه آن مبالغ گزاف را می خواهند و جالبتر اینکه به آن می رسند، بنابراین سرمایه گذاری در فروش رعایت نمی شود و اگر بتوانند برای سینمای ایران اعتبار بیاورند، هزینه ها پایین می آید و مردم. فیلم را تحسین خواهد کرد

هزینه تولید فیلم های آقای اصغر فرهادی قطعا بسیار ارزان تر از تولید فیلم های پرفروش امروزی است. بنابراین سود بیشتری دارد. سیاستمداران و سرمایه گذاران به این چیزها فکر نمی کنند. نکته پایانی این است که در دهه 50 تئاتر مرکزی سینمای ایران را به ورطه ای کشیده بود که مجبور شدیم فیلم خارجی بسازیم. ظاهراً افرادی که روی سالن متمرکز هستند هنوز این کار را انجام می دهند. سالن محوری; به عبارت دیگر، آنها چیزی را تولید می کنند که فروخته می شود، نه چیزی که به محصولاتشان کیفیت می بخشد. فروشندگان هرگز به کیفیت محصولات موجود در فروشگاه خود فکر نمی کنند. در عوض می گویند «بوتیک» خیلی گرون است، سینمای ایران سینمای بوتیک است. بنابراین باید بنشینیم و ببینیم که آیا می توانیم به مخاطب بگوییم اگر یک فیلم بوتیک می خواهید، گران است، اگر یک فیلم تئاتر می خواهید، گران است، بنابراین ما می توانیم فیلم مناسب را انتخاب کنیم. وقتی قدرت انتخاب را از مخاطب و کارگردان می گیریم و به دولت می دهیم و شورای نظارت را نصب می کنیم، معلوم است که وظیفه اش سانسور است.

پشتوانه دولتی در همه جای دنیا وجود دارد؟

این یک جشنواره فیلم مستقل در هند است که به معنای استقلال از بالیوود است. این جشنواره شامل تمامی فیلم های هنری، فرهنگی، دانشجویی و اعتراضی است و 100 درصد از سوی دولت حمایت می شود. چون مستقل هستند و بالیوود نیستند. در ایران به فیلمی که توسط دولت تولید نمی‌شود، می‌گوییم مستقل، بنابراین مشکلی وجود دارد که دولت در جایی بایستد و تولید فیلم‌های اسپیلبرگ و نولان را از دست بدهد، اما یادشان می‌آید که باید این کار را انجام دهند. دولت باید از فیلم های دانشجویی حمایت کند و بخش خصوصی را برای سرمایه گذاری در فیلم های بزرگ تشویق کند. ب- وقتی فرهنگسرا مدیری به نام زرین بیگ داشت، «باشو غریبه کوچ» ساخته شد و باشو هم از زرین بیگ و هم از مرکز بزرگتر شد. چون نظر آقای زرین این است که وقتی در مرکز است فیلم فرهنگی بسازد. بخش خصوصی باید پول زیادی به جیب بزند و فیلم های خوب تولید کند. اشتباه مدیران دولتی ما این است که از سینمای بزرگ حمایت کردند و در نتیجه امروز سینمای معترض خود را مستقل می بیند.

2455555

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین