داستان عکاس زن که نامش در میان بهترین عکاسان ایران فراموش نمی شود.
بهترین: او اگرچه توجه زیادی به تبعیض جنسیتی ندارد، اما یکی از شناخته شده ترین عکاسان ایرانی است که در برخی از نمایشگاه های خود از جمله «زنان انقلاب» نگاه ویژه ای به زنان ارائه می دهد. وی فارغ التحصیل رشته حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران، عضو هیئت موسس انجمن ملی عکاسان ایران و اولین رئیس هیئت مدیره انجمن عکاسان و بازرس شورای عالی بانوان هنرمند است. ایران این بار در مورد مریم زندی صحبت می کنیم. عکاس زنی که نامش در میان بهترین عکاسان ایران فراموش نمی شود.
همه چیز با یک هدیه شروع شد
مریم زندی اولین دوربین خود را در دوران دانشجویی از برادرش نادر ابراهیمی نویسنده و فیلمساز فقید هدیه گرفت. به گفته خانم زندی، هنر در خانه آنها اهمیت چندانی نداشت. پدرش مهندس کشاورزی بود و در دوران ابتدایی مریم از تهران به گرگان مهاجرت کرد و به شغل کشاورزی مشغول شد. نادر تنها کسی بود که مریم را با هنر آشنا کرد و با او درباره فیلم و موسیقی نویسی صحبت کرد. مریم پس از دریافت این هدیه به عکاسی پرداخت و مسیر زندگی خود را تغییر داد.
در آن زمان در مسابقه عکاسی آزاد که توسط وزارت فرهنگ برگزار شده بود شرکت کرد و مقام اول را کسب کرد و این پیروزی باعث شد نگاه جدی تری به عکاسی داشته باشد. او دوره عکاسی را در دانشگاه هنرهای زیبا گذراند، سپس در مسابقه عکاسی دیگری که توسط تلویزیون برگزار شد شرکت کرد و دوباره برنده شد، سپس در تلویزیون شغلی پیدا کرد و عکاس تلویزیون شد.
با کودکی در آغوشت گذشته را نجات بده!
اولین حضور حرفه ای مریم به عنوان عکاس خیابانی داستان جالبی دارد. با شروع موج انقلاب، مریم زندی با او به عکاسی از تظاهرات و ثبت لحظات علی رغم تولد اولین فرزندش رفت. این گفتگو با عنوان «ذخیره تاریخ با یک کودک روی بازو» منتشر شده است.
وقتی ۲۷ سال بعد کتاب این مجموعه عکس منتشر شد، خانم زندی در مقدمه کتاب نوشت:نمی توانستم در خانه بمانم. مدت ها بود که این روند ادامه داشت و من دوربین به دست در خیابان های شهر پرسه می زدم. من باید عکس بگیرم تا همه این چیزها را به خاطر بسپارم. باید با دوربینم قیام مردمی را می گرفتم.
ایجاد فرصت از یک محدودیت دشوار
ثبت لحظات انقلاب برای خانم زندی کار ساده ای نبود. او تا پایان سال 1957 همچنان مشغول عکاسی از وقایع بود تا اینکه عکاسی خیابانی برای او سختتر شد. او چندین بار مورد حمله قرار گرفت که باعث شد کم کم به عکاسی داخلی روی آورد و شروع به عکاسی از چهره کند. از آنجایی که او در ابتدای این پروژه استودیوی خود را نداشت، به خانه افرادی رفت که می خواست از آنها عکس بگیرد. 5 مجموعه عکس صورت مریم زندی وجود دارد. کریم امامی این قسمت از کار خانم زندی را پرتره ژورنالیستی می نامد.
اعتراض به جامعه عکاسان
پس از حوادث سال 1387، خانم زندی که دبیر انجمن ملی عکاسان ایران بود طی نامه ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از دریافت نشان دولتی به عنوان درجه یک هنری امتناع و ارتقاء یافت. . اعتراض به فعالیت های جامعه عکاسان. موضوع از این قرار بود که وزیر فرهنگ طی نامه ای از خانم زندی برای شرکت در همایشی که 70 هنرمند و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت در آن حضور خواهند داشت و دریافت نشان هنری دعوت کرد، اما مریم زندی این دعوت را رد کرد و دلیل خود را اینگونه بیان کرد. : متاسفانه بسیاری از عکاسان ایرانی از سراسر جهان و همچنین برخی از عکاسان حرفه ای و غیرحرفه ای ما در وضعیت بسیار بدی قرار دارند. همچنین در حالی که باید از گم شدن دوربینم در خیابان بترسم، اما انتشار کتاب عکسم بدون سانسور لایک برایم امکان پذیر نیست، هیچ دلیل و علاقه ای برای گرفتن این مدرک احساس نمی کنم.
لازم به ذکر است که پیش از این خانم زندی برای چاپ کتاب حاوی عکس های انقلابی خود دچار مشکل شده بود. این کتاب مدت ها منتظر مجوز بود و در حالی که انگیزه ای برای سانسور قسمت هایی از کتاب وجود داشت، سرانجام پس از مدت ها توانست محدودیت ها و سانسورها را دور بزند و کتاب خود را منتشر کند.
زن بودن برایم سخت بود اما هیچ وقت نمی خواستم مرد باشم
مریم زندی در رابطه با تاثیر جنسیت بر کارش معتقد است که زن بودن قطعا در حرفه او تاثیر داشته است، اما هرگز نخواسته مرد باشد. خانم زندی در مصاحبه ای می گوید: اغلب این کار با هدف تضعیف زنان است. البته ما گروهی داریم که ادعای روشنفکر بودن و شاید کمی بیشتر دارند، اما فکر می کنم 99 درصد آنها همچنان از مزایایی که جامعه به آنها ارائه می دهد در مورد منافع جمعی خود استفاده می کنند.
من ذاتا فمینیستم!
اما مریم زندی ایده های جالبی در مورد زنانگی دارد. برای او زنانگی بسیار فراتر از حصیرهای رنگارنگ و عطرهای گرم زنانه است: «یادمه در کودکی در یکی از شعرهایم گفته بودم که در کودکی به حصیرهای مادرم نگاه می کردم و دلم برایشان می سوخت، می دانم. چرا، اما حالا فهمیدم که ذاتاً یک فمینیست هستم!
برای به دست آوردن چیزی در زندگی، باید چیزی را از دست بدهید. برای عکاسی خیلی چیزها را رها کردم. این بسیار دشوارتر است، به خصوص برای زنان، زیرا هم ذهن و هم فیزیک درگیر هستند. عکاسی نیاز به آزادی دارد. ما به عنوان زن به جایی می رسیم که باید بین کار و خانواده یکی را انتخاب کنیم و اغلب زنان طرف خانواده را می گیرند و جامعه را به مردان می سپارند. من شخصا صبح زود به عکاسی می رفتم و تا ساعت 12 شب کارهای خانه را انجام می دادم تا بتوانم سر کار بروم. من عکاسی را انتخاب کردم. من کاری را که دوست داشتم انجام دادم. من دوست دارم کاری را که می خواهم انجام دهم. زن بودن ممکن است در بعضی جاها یک مزیت باشد، اما در عکاسی اصلاً مزیت نیست.»
داستان روایت شده خوانشی از قسمت چهارم «رادیو سامار» بود که به زندگی یکی از الهام بخش ترین زنان زمان خود می پردازد. این مقاله به صورت سری منتشر می شود و به سراغ روایت هایی می رویم که شاید در هرج و مرج زمان نادیده گرفته شده اند.
به گزارش رسانه انتخابتو
ارسال پاسخ