انتخابتو، این حکایت از بخشش و بخشش است، البته این بار جان دادن، جانی که در نهادی دیگر جان می دمد و رنگ تازه ای به زندگی می بخشد. بخشش ممکن است سخت باشد، اما ابدی و شیرین است. این روایت همان روایت اهدای روح است به فرموده حضرت حافظ «طلا از کیمیای مهر تو به من روی آورد آری. یمن لطفت طلایی باد.»
در میان اشک ها و غم های یک عزیز از دست رفته، یک تصمیم سخت به افرادی جان می دهد که در زندگی خاطره ای جز درد و رنج ندارند و در میان لحظه های طاقت فرسا زندگی، تنها امیدی است که از بین نمی رود. چشم برای زیبایی؛ اهدای عضو، اهدای مجدد جان عزیزان از دست رفته ما در جسمی دیگر و تمرین احسان، فداکاری و گذشت است.
کسانی که تصمیم به اهدای عضو از دست رفته عزیزشان میگیرند، افرادی هستند که درد و رنج دیگران را به خوبی درک میکنند و در کالبد دیگری تماشاگر و شنونده زندگی عزیزانشان میشوند. از درد و رنج و اندوه از دست دادن عزیزان آرامشی پایدار ایجاد می کنند و زندگی می بخشند که شاید روزی به دیگران جان بدهد.
اهداکنندگان عضو با حسرت حضور عزیزان از دست رفته خود را احساس می کنند و فراوانی را در زندگی خود می بینند که همیشه آشکارتر از هر چیز دیگری است، شاید ارواح نه چندان دور از مرگ و حتی یک فرد مجرد را در شرایط سخت بازگرداند. به عبارت دقیقتر، بسیاری از خانوادهها از حسرت تجربه نکردن غم آسوده شدند، در این میان داستانهایی شنیدیم که تلخ و شیرین را زیبا جلوه میداد و باز هم آرامش و بخشش بر تاریکی غم چیره شد.
دفتر عفو شایسته علی بود
مهری، مادر علی تمیمی 25 ساله وی در گفت و گو با خبرنگار ایمنا گفت: علی 25 ساله بود که متوجه توده ای روی سرش شدیم. در سال 2017، بخشی از توده برداشته شد و پزشکان اعلام کردند که او می تواند به زندگی بازگردد. علی که مجبور شد با بیماری خود زندگی کند و درگذشت، تحت درمان بود و سردردهای او دوباره از فوریه 2019 شروع شد.
وی با بیان اینکه پسرم بسیار با گذشت است و طاقت مرگ پیش از خانواده را ندارد، افزود: دو روز قبل از فوت فرزندم در بیمارستان به عیادت او رفتم و قرآن خواندم و از حضرت علی (ع) درخواست کردیم کمک، روز بعد علی با بیمارستان تماس گرفتیم و گفتند حال علی خوب نیست، صبح روز بعد که برای عیادت به بیمارستان رفتیم، کارکنان بیمارستان گزارش دادند که علی شب گذشته تشنج کرده است. و مرگ مغزی رخ داد.
این مادر بخشنده با اشاره به اینکه قبل از مراجعه به پزشک تصمیم گرفتیم اعضای بدن فرزندمان را اهدا کنیم زیرا او فقط با دستگاه تنفس می کرد اما زنده نبود.
مهری ادامه می دهد: گفتند بعد از امضای برگه اهدای عضو می توانی فرزندت را ببینی، اما همسرم فقط به من گفت با چیزی که اهدا کردی تماس نگیر و مانع دیدن علی شد، حتی بعد از اهدای عضو هم تماس نگرفتیم. بپرسید فرزندم کدام اندام و به چه کسی اهدا می کند.
علی عاشق امام حسین علیه السلام بود.
وی اظهار داشت که علی قلب بسیار سخاوتمندی دارد و هر سال در روز تولدش که مصادف با 24 اردیبهشت است در مدرسه برای او جشن تولد می گیریم و مسیر علی از ابتدای کودکی مشخص شده است. پایان عمرش در مسیر بخشش بود.
این مادر مهربان با بیان اینکه همیشه کنجکاو بوده ام که بدانم و تشخیص دهم اعضای بدن فرزندم به کدام فرد وصل است، می افزاید: علی عاشق امام حسین (ع) بود و وقتی در روز تشییع نزد ایشان رفتم سرم را بلند كردم و جمعيت را ديدم، به ياد او افتادم، به صحراي عاشورا افتادم، او عاشق امام حسين عليه السلام بود و ديگران با عشق به مجلس او مي آمدند.
مهری تصریح می کند: اهدای عضو بهترین تصمیم برای همه خانواده ها در این شرایط است، این تصمیم باعث آرامش خانواده هایی می شود که عزیزان خود را از دست داده اند و بسیاری از افراد را از درد و رنج بیماری نجات می دهد. جان مردم نیز نجات می یابد.
یک سال و نیم انتظار به پایان رسید
مجتبی ولی زاده; گیرنده ریه بزرگسال اکنون 38 ساله که در 17 آذر 1391 احیا شد.وی در گفت و گو با خبرنگار ایمنا گفت: از بدو تولد دچار بلغم ریوی بودم و تا 22 سالگی زندگی عادی داشتم اما به مدت سه سال دائماً دچار عفونت، تنگی نفس و بلغم خونی بودم. ریه ها کاملا از بین رفته بود
با بیان اینکه حدود یک سال و نیم است که در لیست انتظار پیوند هستم و در این مدت مجبور بودم دائماً از اکسیژن استفاده کنم: انتظار به خصوص برای بیمارانی که در لیست پیوند هستند بسیار سخت است اما همچنان هر بیمار امیدوار است. که روزی بهبود یابد و به روال عادی زندگی بازگردد.
این گیرنده ریه می گوید: هیچکس دوست ندارد فرد دیگری مجروح شود و عضوی را اهدا کند، اما همه افرادی که در لیست انتظار پیوند هستند رنج زیادی می کشند و همیشه امیدوارند که عضوی برای پیوند در دسترس باشد. این انتظار ادامه داشت تا اینکه از بیمارستان تماس گرفتیم و اعلام کردیم که پروفایل اهدا کننده مناسب پروفایل شما داده شد و از مازندران به تهران حرکت کردیم.
ولی زاده ادامه می دهد: تمام آزمایشات لازم انجام شد، به بیمارستان منتقل شدم و از ساعت 7 صبح روز بعد تا ساعت 19 شب همان روز در اتاق عمل بودم. زمانی که پیوند را انجام دادم ازدواج کرده بودم، همسرم هفت ماهه باردار بود و این خوشحالی فقط برای من نبود، بلکه برای همسرم هم بود که سال ها سختی ها و دردها را متحمل شده بود و این خوشحالی حق او هم بود.
2 تجربه زندگی پس از مرگ
وی می گوید: در برنامه رمضانی شبکه تهران در سال 1392 با خانواده خیر آشنا شدم و از آن زمان برای من مانند خانواده من هستند و من در نگاه آنها مانند عزیزان از دست رفته آنها هستم. قدردانی از آنها و دیدن این خانواده. عشق بین ما جاری شد.
این گیرنده عضو می افزاید: اهدای عضو برای همه افراد و همه خانواده ها سخت است، اما دانستن این موضوع که عضوی از عزیزان می تواند به فرد دیگری جان بدهد و او را از درد و رنج بیماری نجات دهد، می تواند به او آرامش و کمک کند. تصمیم اهدای عضو
ولی زاده با اشاره به اینکه وقتی عضوی اهدا می شود نه یک فرد، بلکه یک خانواده زنده می شود و برکت این اتفاق و تصمیم بزرگ به زندگی خانواده اهداکننده بازمی گردد، ادامه می دهد: من دو بار مرگ را تجربه کرده ام، یک بار. در مراقبت های ویژه و این خواست خدا بود که من یک بار دیگر در اتاق عمل و در حین پیوند به زندگی برگشتم و همه بیماران مخصوصاً کسانی که در لیست انتظار پیوند هستند، امیدوارم فقط به خدا توکل کنند. درمان خانواده ها و بیماران فقط صبر است و خانواده ها باید از سخت گیری با بیماران خود پرهیز کنند.
از اهدا تا بافت اعضای اصلی سید عماد 21 ساله
زهرا مادر 21 ساله سید عماد حسینی وی همچنین به خبرنگار ایمنا گفت: سید عماد متولد 1378 و مهندس دام بود. در سال 2018 مذاکرات مقدماتی برای ازدواج او با دختر مورد علاقه اش انجام شد و سپس با اصرار خود به خدمت سربازی رفت. در دوران سربازی تصادف کرد.
وی با بیان اینکه پزشکان ابتدا اعلام کردند سیدعماد امیدی به بازگشت به زندگی ندارد و آمدنش به بیمارستان معجزه است، پس از مدتی متوجه شدیم که این معجزه اهدای عضو بوده است، گفت: روز یازدهم در مدت اقامتش در بیمارستان، پزشکان گفتند که او دچار مرگ مغزی شده است و اعضای بدنش تا 14 روز برداشته شده است، اما هر روز می توان اعضای کمتری را اهدا کرد.
این مادر بخشنده با بیان اینکه پدر سیدعماد شوکه شده و اجازه اهدا را نداده است، می گوید: شب قبل از اعلام مرگ مغزی توسط پزشکان، در خواب دیدم سیدعماد گفت: فردا صبح می خواهم. چیزی از خودت بگیر و با تمام وجودت به من بده.» و وقتی سید عماد را مرگ مغزی اعلام کردند، به یاد خوابم افتادم.
زهرا با بیان اینکه ما اهدای عضو را در صبح روز دوازدهم تایید کردیم، اعضای اصلی در روز سیزدهم برداشته شد، بافت سید عماد برای پیوند در روز چهاردهم برداشته شد و زندگی سیدعماد دوباره در تیرماه 1397 آغاز شد. وی ادامه می دهد: تصمیم گیری در چنین شرایطی برای همه خانواده ها سخت و دشوار است، زمانی که سیدعماد در بیمارستان بستری بود، دیدیم مادر یا پدری حاضر به اهدای عضو فرزندشان نشدند و پس از دقایقی دستگاه های بیمارستان خاموش شد. و جسد یکی از بستگانشان به سردخانه منتقل شد.
قرار بین الله و سید عماد
او میگوید افرادی که عزیزانشان را اهدا میکنند، حتی آخرین آغوش را هم دریافت نمیکنند: بسیاری از خانوادهها یک یا دو روز برای اهدای عضو فرصت داشتند و این خیلی کم است که یک خانواده باید تصمیم بگیرد.
این مادر بخشنده ترویج اهدای عضو را یکی از رسالت های خود می داند و می افزاید: اگر بنای یادبودی در جامعه برای اهداکنندگان عضو ساخته شود یا مثلاً باغی به نام اهداکننده عضو شود، فرهنگ اهدای عضو نهادینه می شود. در جامعه در بهترین حالت
زهرا با بیان اینکه آرزو دارد یکی از فرزندانش پزشک شود، ادامه می دهد: به طور اتفاقی گیرنده قلب پسرم را شناسایی کردم و او سال گذشته در آزمون پزشکی قبول شد و شاید روزی این فرد به بهترین های علمی برسد. تدبیر خدا با سید عماد این بود که به زمین بیاید، 21 سال زندگی کند و سپس قلبش را وقف کند تا گیرنده دلش به درجه بالایی برسد.
وی با بیان اینکه خداوند ما را در مسیر اهدای عضو قرار داد و این تصمیم باعث آرامش قلبم شد، ادامه می دهد: هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم ناخودآگاه احساس می کنم دعای خانواده های گیرنده عضو به زندگی ام بازگشته است. من انجام می دهم و این احساس همیشه در زندگی من وجود دارد.
کابوس وحشتناکی که با تصمیم یک خانواده به پایان می رسد
فاطمه، مادر امیر صالح محمودیه 13 ساله که در 7 اوت 1402 پیوند ریه را انجام داد. وی در گفت و گو با خبرنگار ایمنا گفت: بیماری امیر صالح با سرماخوردگی در دی ماه 1401 آغاز شد و دکتر دکتر. بر اساس معاینات مهدوی، وی در بیمارستان بستری و در لیست انتظار پیوند عضو قرار گرفت. توصیف لحظه ها و روزهایی که گذشت بسیار دشوار است، حال امیر صالح روز به روز بدتر می شد، او نه آب می خورد و نه غذای ساده.
وی می افزاید: روزهای گذشته مانند کابوس وحشتناکی بود که می خواستیم هر لحظه از آن به پایان برسد و از خواب بیدار شویم و در نهایت به لطف خداوند و فداکاری خانواده ای این کابوس پایان یافت و تصمیم به اهدای یک نفر گرفته شد. یکی از اعضای خانواده، یک نوزاد جدید من و فرزندم را ببخش و امیدوارم هیچکس روزهای گذشته را نگذراند.
مادر با بیان اینکه همیشه برای خانواده ای که تصمیم بزرگی گرفتند دعا می کنیم و امیدواریم که عزیزانشان در بهشت و آرامش باشند، گفت: اهدای عضو هدیه ای است که انسان می تواند داشته باشد. نصیب خانواده می شود و کسانی که از امضای فرم اهدای عضو دریغ می کنند باید لحظه ای به درد و رنج کسانی که در لیست پیوند عضو هستند فکر کنند و با گرفتن این تصمیم بزرگ و ارزشمند مطمئن باشند. ، آنها و عزیزانشان با آرامش می روند و برمی گردند.
زندگی تازه ای پر از نور و فراوانی
فاطمه با بیان اینکه خیلی دوست داشتم خانواده اهداکننده را ملاقات کنم اما این امکان وجود نداشت، ادامه می دهد: با توجه به مشکلاتی که تجربه کرده ام و به یاد نگرانی هایی که در مورد سرنوشت فرزندم داشتم، صمیمانه از خانواده عذرخواهی می کنم. . من از اهداکننده عضو آرامش می خواهم و حتی غذا خوردن و راه رفتن را هم بلد باشند. امیر صالح این برای من یک حسرت بزرگ بود، آنها بیشتر در آرامش زندگی می کردند.
وی تصریح کرد: از دست دادن یک خانواده گرانبها به هر نحوی و تفرقه انداختن اعضای آن با دستان خود بسیار دشوار است، اما با این تصمیم زندگی جدیدی که به دیگران خواهند داد سرشار از نور و فراوانی خواهد بود و آنها به خانوادهی آنها. یاشار می گوید: گیرندگانی که در لیست انتظار پیوند هستند نباید امید خود را به خدا از دست بدهند، زیرا خداوند بهترین اتفاقات را برای آنها رقم خواهد زد.
بر این اساس، اهدای عضو مانند شمردن نفس ها برای دادن زندگی است و تنها گزینه باقی مانده برای خانواده ای است که با بدن بیمار در لیست پیوند اعضا منتظر هستند تا با دستان سخاوتمندانه خود دوباره زندگی کنند. این تصمیمی سخت و غم انگیز، شیرین و تلخ است که می تواند بیانگر احساسات، آرامش، عشق، فداکاری و مهربانی باشد، جسم را از درد جدا کند و به دل های غمگین آرامش بخشد.
ارسال پاسخ