کتاب “گلهای قرمز” اصفهان “کلود آنه ، یک روزنامه نگار فرانسوی ایران. سفر با ماشین از بخارست و تاریخ شروع آن سال آغاز می شود. این کتاب توسط فاضلله ترجمه شده و در سال 2 منتشر شده است:
عرض رودخانه را سرگردان کردیم ، بنابراین به جای 2 کیلومتر به آسمان رفتیم و ابرهای خاکستری آنقدر کم بود که باران می بارد و سواحل ساحل از عرشه پنهان می شد.
یک ساعت بعد از ظهر ، ما در وسط هتل جلوی هتل سیاستی گذاشتیم. ما نام سباستوپل را برای مدت طولانی و حداقل می دانستیم. نام خیابان های آلما و مالا پاریس یادآور این محیط در اطراف سباستوپول است.
ابتدا از جاده عبور کردیم و به زودی به تپه های بلند کف ماله رسیدیم و سپس به دره بالباک رفتیم. آنها به ما دروغ نگفتند. جاده خوب بود. من فقط ضربات وحشتناک و غیر منتظره ای داشتم و در یکی از این زبری ، ناگهان متوجه شدم که چمدان های من در ماشین در هوا پرواز می کند. چمدان برای چند دقیقه بین زمین و آسمان به حالت تعلیق درآمد.
سپس او در کف جاده افتاد و اگر ما به دستگیره های اطراف صندلی های ماشین نچسبیدیم ، چنین سرنوشت پیدا می کردیم. منظره بسیار خوب است. در اواخر بهار ، او درختان سرسبز و سرسبز درست کرده بود و درختان بادام در حال شکوفه بودند. برای اولین بار احساس لذت و سرخوشی کردیم.
به خانه رسیدیم. تاتار در پایین یک دره باریک زندگی می کرد ، یک خیابان عجیب و غریب مانند یک خیابان ابدی ، در ورودی شهر ، گروهی از سربازان روسی زندگی می کردند و ظاهراً آرامش شهر را تماشا می کردند ، اما ما نتوانستیم در آنجا بایستیم.
گذشتیم تقریباً همه مردم شهر ما را در دو طرف جاده شلوغ کردند و ما را شلوغ کردند و با فریادهای ناشنوا به ما فریاد زدند. برای من ، این ایده است که هدف اصلی ما برای انجام این سفر فراهم کردن یک ابزار سرگرمی برای ساکنان محروم از شهرها است.
قلعه ، خیاط ها ، قصاب های مرغ مرغ و فروشگاه های مواد غذایی Bashi ، شلوغ در مغازه های باز ، دستان ما را تکان می دهیم و اتومبیل های ما را تماشا می کنند. این در واقع سرگرمی رایگان برای آنها بود.
اما در عوض برای خودمان بسیار گران بود. در کاخ قدیمی شهر ، که زمانی حاکمان مطلق این سرزمین ها ، محل زندگی تاتار خان بود ، آنها اتاقی را به ما نشان دادند که در آن کاترین ، امپراتوری بزرگ روسیه ، در شرق انحطاط هنری انحطاط هنری می خوابید ، اما در وسط باغ ها و باغ ها قرار داشت.
سپس ، هنگامی که تاتار خان بزرگ دفن شد ، تمام قبرها باز شد و برخی از آنها در قرن پانزدهم و شانزدهم در قبرستان اصلی شهر ایستادند. این ساخته شده است و در طی روزهای اطراف مقبره ها صدها بنفشه و گیاهان نیلوفر آبی و سایر گیاهان ماشین وجود داشت و همه آنها بر اساس جسد مردگان دفن شده در آنجا بودند.
در نتیجه ، این مکان بیش از قبر تاتار خان ، منظره پارک بود. حوالی ساعت 9:00 از خانه و صعود وحشی خارج شد. ما یک جاده کوهستانی 5 کیلومتری داشتیم و برای رسیدن به یلتا مجبور شدیم هزار قله پانصد متر ارتفاع را ترک کنیم. قسمت پایین دره منطقه ای شلوغ بود که از باغ های جنگلی و خانه های کوچک و تعداد زیادی از تاتار که در مزارع کار می کردند ، عبور می کرد.
با این حال ، پس از مدت کوتاهی ، به منطقه ای رسیدیم که کشاورزان اثری از آن نداشتند و جنگل را در همه جا دیدیم. همانطور که ما رفتیم ، شیب جاده به صورت قائم ، مرسدس بود. اسب های ما از قبل در حال حرکت بودند و شدیدترین شیب به راحتی جابجا می شد. ماشینی که در آن قرار داشتم در وسط ماشین بود و چمدان چمدان در پشت ناله های ماشین سرد و سخت بود.
جاده برای رسیدن به ارتفاعات کوهستانی یک صفحه مداوم بود و هر 2 متر در هر صفحه گودال داشت. هوا به آرامی تاریک بود و ما نتوانستیم زودتر از نیمه شب به یالتا برسیم ، و اینکه چگونه هنوز از جنگل عبور کردیم و جاده هنوز از جنگل عبور می کرد. ما دیدیم که مرسدس بزرگ ، یک متر برفی ارتفاع ، مانند یک بحث شجاع به دشمن حمله کرد و چند قدم در برف به دیوار برفی رفت ، اما به زودی برف آنقدر در برابر رادیاتور شدید بود که او را به دلیل مسدود کردن او مسدود کرد. چه کاری باید انجام دهیم؟
نقل قول از انتخابات
ارسال پاسخ