رازهای پنهان دو طرف یک سایه

رازهای پنهان دو طرف یک سایه

انتخابتو، اختلال شخصیت ضداجتماعی (ASPD) که به طور غیررسمی به عنوان روان‌پریشی یا سوسیوپاتی شناخته می‌شود، یکی از پیچیده‌ترین و بحث‌برانگیزترین اختلالات روانی پیش روی جامعه است که فقدان همدلی در آن شناسایی شده است. افراد مبتلا به این اختلال اغلب رفتارهای فریبنده، بی پروا و گاهی خشونت آمیز از خود نشان می دهند. این رفتارها می تواند اثرات مخربی بر زندگی آنها و اطرافیانشان داشته باشد.

مطالعه این اختلال به قرن نوزدهم برمی گردد، اما درک ما از ماهیت و علل آن هنوز در حال تکامل است. محققان بر این باورند که ترکیبی از عوامل ژنتیکی، عصبی و محیطی در شکل گیری این اختلال نقش دارند. مطالعات نشان داده است که بیماران مبتلا به این اختلال در ساختار و عملکرد نواحی مغز درگیر در پردازش هیجانی، کنترل تکانه و تصمیم گیری اخلاقی تفاوت هایی دارند.

تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی دشوار است زیرا بسیاری از افراد به دنبال کمک حرفه‌ای نیستند و ممکن است رفتار خود را مشکل‌ساز نبینند و تمایز بین روان‌پریشی و روان‌پریشی، که گاه زیرگروه‌های این اختلال در نظر گرفته می‌شوند، موضوعی است که در میان متخصصان مورد بحث است. برخی نیز بر این باورند که بیماران روانی به دلیل عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی بیشتر در معرض ابتلا به این اختلال هستند، در حالی که بیماران اجتماعی بیشتر تحت تأثیر عوامل محیطی و تجربیات نامطلوب دوران کودکی قرار دارند.

درمان اختلال شخصیت ضداجتماعی یکی از چالش برانگیزترین جنبه های این اختلال است. ناهنجاری های عصبی امیدوارکننده هستند و تلاش ها برای توسعه درمان های مبتنی بر علم ادامه دارد.

جامعه در نحوه برخورد با افراد مبتلا به این وضعیت با چالش های اخلاقی و قانونی پیچیده ای مواجه است. این افراد از یک سو می توانند مرتکب جرایم سنگین شوند و امنیت عمومی را به خطر بیندازند و از سوی دیگر معلولان ذهنی هستند. ایجاد تعادل بین حفاظت از جامعه و ارائه فرصت‌های درمان و توانبخشی برای افرادی که مضطرب هستند و نیازمند کمک و درمان هستند، یک چالش بزرگ برای سیستم‌های پزشکی قانونی و سلامت روان است.

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی دارای هوش بالا و مهارت های اجتماعی خوبی هستند که به آنها اجازه می دهد دیگران را دستکاری کنند.

ملینا شیرانی، روانشناس بالینی آنچه ایمنا درباره «اختلال شخصیت ضد اجتماعی» به خبرنگار می گوید: اختلال شخصیت ضد اجتماعی با الگوی بی توجهی مداوم به حقوق دیگران و زیر پا گذاشتن هنجارهای اجتماعی مشخص می شود. افراد مبتلا به این اختلال رفتارهای فریبنده، تکانشی و گاهی خشونت آمیزتری از خود نشان می دهند. ویژگی های کلیدی این اختلال فقدان همدلی است که باعث می شود این افراد در درک یا ارزش گذاری احساسات و نیازهای دیگران ناتوان باشند.

او می افزاید: بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال دارای هوش بالا و مهارت های اجتماعی خوبی هستند که به آنها اجازه می دهد دیگران را فریب دهند و آنها را دستکاری کنند.

این روانشناس بالینی می گوید: یکی از چالش های اساسی در درمان این اختلال این است که بسیاری از افراد رفتار خود را مشکل زا نمی بینند و به دنبال درمان نمی روند، بلکه تنها زمانی به دنبال معالجه هستند که از سوی دستگاه قضایی با چالش مواجه شوند یا با عواقب وخیم شخصی مواجه شوند. یا روابط حرفه ای

وی درباره درمان این اختلال می افزاید: رویکرد شناختی-رفتاری که بر مدیریت خشم، کنترل تکانه و مهارت های حل مسئله تمرکز دارد و در جهت افزایش همدلی و درک پیامدهای رفتارها بر روی دیگران است، ممکن است برای درمان این اختلال استفاده شود. بخش مهمی از درمان است. با این حال، باید اذعان کرد که نتایج آن محدود است.

شیرانی با بیان اینکه بین روان‌پریشی و سوسیوپاتی تفاوت وجود دارد، تأکید می‌کند که اگرچه این دو واژه گاهی به جای هم به کار می‌روند، اما تفاوت‌هایی بین آن‌ها وجود دارد و «روان‌پرستان» رفتارهای برنامه‌ریزی‌شده و کنترل‌شده‌تری دارند و می‌توانند عملکرد بهتری در جامعه داشته باشند. از طرف دیگر، افراد جامعه‌گرا بیشتر تکانشگر هستند و کمتر قادر به کنترل خشم خود هستند.

او می گوید پیشگیری و مداخله زودهنگام در کودکان و نوجوانانی که اولین علائم این اختلال را نشان می دهند بسیار مهم است. این پیشگیری ممکن است شامل آموزش مهارت های اجتماعی، کنترل خشم و تقویت همدلی باشد، در عین حال حمایت از خانواده و ایجاد محیط های آموزشی سالم نیز در کاهش خطر ابتلا به این اختلال موثر است.

این روانشناس بالینی خاطرنشان می کند: توجه به این نکته ضروری است که اگرچه افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی می توانند رفتارهای بسیار مخربی داشته باشند، اما انسان نیز هستند و از یک اختلال روانی رنج می برند.

رازهای پنهان دو طرف یک سایه

روش های درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی

روان درمانی یکی از مهم ترین روش های درمانی اختلالات روانی از جمله اختلال شخصیت ضداجتماعی (ASPD) است، وی می گوید: این روش درمانی شامل صحبت با یک درمانگر متخصص در مورد افکار و احساساتی است که ممکن است منجر به رفتار مضر یا پرخاشگرانه شود. هدف روان درمانی در این موارد کمک به فرد در شناسایی الگوهای فکری و رفتاری ناسالم و یادگیری روش های جدید و سازنده تر برای مقابله با چالش های زندگی است. این فرآیند ممکن است شامل آموزش تکنیک های مدیریت خشم، مهارت های ارتباطی و حل مسئله باشد.

شیرانی ادامه می دهد: یکی از رویکردهای موثر روان درمانی برای افراد مبتلا به ASPD، درمان شناختی رفتاری است که به افراد کمک می کند تا ارتباط بین افکار، احساسات و رفتارهای خود را درک کنند و راه های جایگزین برای پاسخ به موقعیت های چالش برانگیز بیابند. مردم مزایای استفاده از مذاکره و گفتگو را به جای خشونت برای حل تعارضات درک می کنند و این شامل آموزش روانی نیز می شود که می تواند به افراد کمک کند ماهیت ASPD و اثرات آن بر زندگی خود و دیگران را بهتر درک کنند.

وی تاکید می کند که روشی موثر است که بیشتر در موسسات اصلاح و تربیت در درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی استفاده می شود. این رویکرد شامل جلسات گروهی است که در آن شرکت کنندگان یاد می گیرند که بخشی از یک جامعه باشند. این روش حل مشکلات با هم می تواند به تقویت مهارت های اجتماعی و رفتار اجتماعی در افراد مبتلا به ASPD کمک کند و آنها را برای زندگی موفق در جامعه آماده کند.

این روانشناس بالینی می گوید: علاوه بر روش های روان درمانی، ممکن است در برخی موارد از دارو درمانی نیز برای مدیریت علائم ASPD استفاده شود. اگرچه سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) هیچ داروی خاصی را برای درمان ASPD تایید نکرده است، پزشکان ممکن است از آنها استفاده کنند. داروهایی مانند داروهای ضد روان پریشی، ضد افسردگی ها یا تثبیت کننده های خلقی برای کمک به کنترل علائمی مانند پرخاشگری، تکانشگری یا نوسانات خلقی، اما باید توجه داشت که دارو تنها بخشی از یک رویکرد درمانی جامع است و باید با روان درمانی ترکیب شود.

رازهای پنهان دو طرف یک سایه

افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی نمی توانند عواقب اعمال خود را درک کنند و پشیمانی واقعی ندارند.

زهرا غلامرضایی، پژوهشگر حقوق جزا و جرم شناسی ایمنا درباره اختلال شخصیت ضداجتماعی از منظر جرم شناسی به خبرنگار می گوید: از منظر جرم شناسی، اختلال شخصیت ضداجتماعی یکی از پیچیده ترین و چالش برانگیزترین معضلاتی است که در نظام حقوقی با آن مواجه هستیم. بسیاری از افراد جامعه مبتلا به این اختلال رفتار مجرمانه ای انجام می دهند و ممکن است مرتکب جرایم جدی شوند.

وی می افزاید: یکی از بزرگ ترین مشکلات برخورد با این افراد در دستگاه قضایی این است که ممکن است عواقب اعمال خود را به طور کامل درک نکنند و یا واقعاً احساس ندامت کنند که می تواند روند اصلاح و بازپروری را بسیار دشوار کند. این افراد همچنین در دستکاری و فریب دیگران بسیار ماهر هستند. این می تواند چالش های ویژه ای را در محیط های زندان یا مراکز اصلاحی ایجاد کند.

این جرم شناس می گوید: یکی از مهم ترین ابعاد مدیریت افراد مبتلا به این اختلال از طریق دستگاه قضایی، ایجاد تعادل بین مجازات، درمان و حمایت از جامعه است. باید به یاد داشته باشیم که این افراد از یک اختلال روانی رنج می برند، اما از نظر روحی نیز بیمار هستند. ما نمی توانیم خطری را که ممکن است برای دیگران ایجاد کنند نادیده بگیریم.

وی در این زمینه می افزاید: یکی از رویکردهایی که جرم شناسان برای مقابله با این موضوعات در پیش گرفته اند، استفاده از برنامه های درمانی ساختاریافته و مهارت محور است. این برنامه ها همچنین ممکن است شامل آموزش مهارت های اجتماعی، مدیریت خشم، حل مسئله و کنترل تکانه باشد. استفاده از سیستم های پاداش و تنبیه منسجم و منسجم می تواند در شکل گیری رفتار موثر باشد.

غلامرضایی خاطرنشان می کند: یکی از موضوعات مهم در زمینه اختلال شخصیت ضداجتماعی، بحث مسئولیت قانونی است. در حالی که این اختلال یک بیماری روانی در نظر گرفته می شود، اکثر حوزه های قضایی افراد مبتلا به این اختلال را از نظر قانونی مسئول اعمال خود می دانند. این افراد اغلب قادرند درست را از نادرست تشخیص دهند، حتی اگر تصمیم نگیرند.

رازهای پنهان دو طرف یک سایه

گزارش شده است که اختلال شخصیت ضداجتماعی مشکلی برای جامعه، سیستم قضایی و حوزه سلامت روان است. با وجود پیشرفت قابل توجه در درک این اختلال، ما هنوز راه درازی برای ارائه درمان های قطعی و موثر در پیش داریم، درمان های فعلی نتایج محدودی دارند و به نظر می رسد پیشگیری همچنان بهترین راه حل باشد.

در حالی که مداخلات جامع و بلندمدت از جمله شناسایی زودهنگام علائم و آموزش مهارت های اجتماعی و عاطفی در کودکان و نوجوانان ممکن است در کاهش بروز این اختلال موثر باشد، همکاری موثر بین متخصصان بهداشت روان، پزشکی قانونی و اجتماعی برای ایجاد شواهد جامع و کامل. نیز ممکن است موثر باشد. برای مدیریت این اختلال برنامه های مبتنی بر نیاز است.